وقتی شنیدن نحوه شهادت فرزند پس از 36 سال اشک مادر را درآورد/ شگفتی قاری مصری از تلاوت قاری شهید
تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۶۷۳۰۹
خبرگزاری فارس ـ گروه قرآن و فعالیتهای دینی ـ مهدی احمدی: دیدار با خانواده شهید حسین محمدی مقصد این هفته اهالی قرآن کشور بود که جمعی متشکل از سیدمحسن موسوی بلده، رحیم قربانی، سعید زکیلو و امیرهوشنگ محمدیون به دیدار خانواده این شهید عزیز رفتند.
در این دیدار میهمان پدر، مادر و برادر شهید بزرگوار حسین محمدی بودیم، پدر شهید با وجود کهولت سن، اما استقبال گرمی از جمع حاضر، خصوصاً استاد موسوی بلده کرد، البته سعید زکیلو و امیرهوشنگ محمدیون هم از دوستان و همرزمان شهید بودند که همگی در محضر استاد موسوی بلده تلمذ کرده بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آشنایی با استاد موسوی بلده در مسجد قدس
پدر شهید به خواسسته حاضران دقایقی به بیان خصوصیات فرزندش پرداخت و او را اینگونه معرفی کرد: حسین از کودکی به قرآن علاقه داشت و من هم از این علاقهاش خوشحال بودم به او قرآن می آموختم، سال ۶۳ یا ۶۴ با استاد موسوی بلده آشنا شد و تلاوت قرآن را نزد وی به صورت حرفهای آغاز کرد، یک سال ماه رمضان در مسجد قدس استاد موسوی جلسه برگزار میکرد و حسین آنجا با استاد آشنا شد و بعد از ماه رمضان از من اجازه گرفت و در دارالتحفیظ مرتب به جلسات میرفت و به قاری خوبی تبدیل شد.
آن زمان خودم او را با ماشین به جلسه استاد بردم و گفتم، اگر دیگر دوستانت هم مایل هستند، آنها را هم به حضور در جلسات استاد تشویق کن تا آنها را هم با خود ببریم.
شهید حسین محمدی سمت چپ ردیف جلو
میخواهم نفر اول وارد جلسه شوم تا دوبار بخوانم
علاقه حسین به جلسات استاد موسوی تا حدی بود که صبحهای جمعه زود از خواب بیدار میشد و راه میافتاد، میگفت: میخواهم نفر اول وارد جلسه شوم، اینگونه میتوانم دوبار بخوانم. به لطف استاد موسوی به قاری خوبی تبدیل شد و در مسجد قدس مرتب تلاوت میکرد.
شاگردی که بادیگارد استاد بود
استاد موسوی بلده که خاطرات بسیاری با شاگردان شهیدش دارد، گاهی در میان صحبتهای پدر شهید آنها را کامل میکرد و گویا این نکات چون تصویری روشن از جلوی چشمانش میگذرد. اینگونه بود که حاضران از وی خواسند تا به بیان اوصاف شهید محمدی بپردازد و او هم شاگرد سالهای دورش را اینگونه توصیف کرد: حسین از جمله کسانی بود که بسیار منظم در جلسه حضور پیدا میکرد، به یاد دارم صبحهای جمعه که برای حضور در جلسه راهی میشدم به سر کوچه که میرسیدم، میدیدم حسین منتظر من است، جلو میآمد، سلام میکرد و کیف دستی من را میگرفت و مثل یک بادیگارد همراهم میشد و با هم راهی جلسه میشدیم، این اتفاقی بود که تقریباً هر جمعه رخ میداد.
تلاوت با سبک طبلاوی و حصان
سبک تلاوتش تلفیقی از سبک طبلاوی و حصان بود و به قدری زیبا میخواند که در یک جلسه استادی مصری حضور داشت، تلاوت حسین او را شگفتزده کرد و بسیار از این تلاوت لذت برد. سرعت رشد تلاوت حسین باورنکردنی بود و با اخلاق خوش قرآنی هم که داشت، خیلی زود محور دارالتحفیظ شد و امورات جلسه را هم خودش اداره میکرد.
نامهای که در آن خبر از شهادت داد
تا اینکه راهی منطقه شد، هر بار که میرفت، گویا دلش در جلسه باقی مانده بود و هر بار که نامه مینوشت، مدام از این صحبت میکرد که برای حضور در جلسه بی تاب است و در اولین فرصت بازمیگردد، اما عجیب است در سفر آخر نامه ای به نوشت و در آن بیان کرده بود که هنگامی که شما این نامه را میخوانید من دیگر در بین شما نیستم و همین هم بود، آخرین نامهاش وقتی به من رسید که حسین شهید شده بود و گویا خودش هم میدانست شهید میشود.
شهید حسین محمدی نفر وسط
حس مرحوم صبحدل از تلاوت شهید محمدی
به یاد دارم در مسجد علیبن ابی طالب خیابان پیروزی مسابقه قرآن بود و من و استاد صبحدل هم آنجا داور بودیم، حسین سرما خورده بود و صدایش گرفته بود، اما آمده بود تا در مسابقه تلاوت کند، هنگام تلاوت حسین، استاد صبحدل مدام از تلاوتش تعریف میکرد و گاهی خیلی احساسات به خرج میداد که این قاری چه کار میکند، من نمیخواستم بگویم که او شاگرد من است فقط همین قدر به استاد صبحدل گفتم که او سرما خورده وگرنه بسیار بهتر از این میخواند.
علاقه به جلسه استاد موسوی حتی در جبهه
سعید زکیلو از جمله کسانی است که عکسهای زیادی با شهید حسین محمدی در جبهه دارد که برخی از این عکسها را هم با خود آورده بود، او هم حسین محمدی را اینگونه وصف کرد: من با حسین در منطقه سردشت آشنا شدم، البته آنجا هم او را نشناختم و حسین جلو آمد و آشنایی داد، گویا در جلسه استاد موسوی من را دیده بود. آشنایی ما اینگونه آغاز شد. او در منطقه برای رزمندگان جلسه قرآن برپا میکرد، اما دلش همیشه در جلسه استاد موسوی بود، صبحهای جمعه لحظهبهلحظه جلسه را برای ما توصیف میکرد که مثلاً جلسه الان آغاز شد، الان چه کسی میخواند و الان چه اتفاقی در دارالتحفیظ رخ داده است.
شهید حسین محمدی و استاد سعید زکیلو سوار بر موتور
کنار شهید صفاری مرا به خاک بسپارید
مادر شهید هم بسیار کوتاه درباره فرزندش گفت: حسین از کودکی برای یادگیری قرآن تمایل داشت و من در خانه سورههای کوچک را به او یاد میدادم و شب که پدرش از سر کار به خانه میآمد، حسین نزد او میرفت و آیات را برای پدرش میخواند. اینگونه راه قرآن را پیش گرفت و عمل به آموزههای قرآن شهادت را تقدیمش کرد. یک بار به بهشت زهرا (س) رفته بودیم که کنار مزار شهید صفاری را نشانم داد و گفت: من هم شهید میشوم، آن وقت من را اینجا دفن کنید.
پیش از شهادتش خواب دیدم یک دسته سینهزن از خانه ما به سمت مسجد جابری در حرکت هستند و یک شهید را هم تشیع میکنند، حسین هم در جلوی دسته با آنها در حرکت بود، گفتم: حسین کجا میروی، میرویم کربلا، گفتم: من را هم با خودت ببر، گفت: نه مادر الان وقتش نیست انشاالله بعداً.
برادر شهید که هنگام شهادت در کنار برادرش بود نحوه شهادت شهید حسین محمدی را اینگونه توصیف کرد: ما ۱۷ نفر بودیم که با گردان قمر بنی هاشم لشکر سیدالشهدا (ع) راهی منطقه شدیم، قرار بود سه گردان در منطقه ماهوت عملیات کنند، از این رو به منطقه رفتیم و شب را پای یک کوه خوابیدیم. منطقه برای دشمن خیلی مهم بود، حدود یک هفته آنجا بودیم و برای عملیات آماده میشدیم. شهید صفاری هر شب جلسه اخلاق برگزار میکرد و دو شب مانده به عملیات بچهها را جمع کرد و گفت: بیایید به هم قول دهیم هر کس شهید شد، بقیه بچهها را شفاعت کند.
نحوه شهادت
همه بچهها انگار در حال پرواز بودند کسی در حال خودش نبود، به سراغ حسین رفتم تا به او بگویم که مواظب من باشد، دیدم حسین اصلاً در این عالم نیست، بسیار شاد و خندان بود. روز عملیات حسین را دیدم که خشابهایش خالی بودند، خشابهایم را به او دادم و به راه افتادم، در حال پیشروی بودیم که به من گفتند تو برگرد عقب، وقتی به عقب برگشتم با پیکر حسین مواجه شدم. تکتیرانداز عراقی گلوله ای بر سرش زده بود و حسین به شهادت رسید.
پیکرش چند روز در ارتفاعات منطقه باقی ماند تا اینکه توانستیم پس از چند روز برگردیم و پیکر شهدا را با خود ببریم. دشمن منطقه را شدیداً مورد حمله شیمیایی قرار داده و پیکرهای شهدا از جمله حسین دچار سوختگی شده بود و آسیب دیده بود.
هنگامی که برادر شهید نحوه شهادت و بازگرداندن پیکر شهید را توضیح داد، مادر شهید با تعجب پرسید که چرا تا کنون اینها را نگفته بودی و شروع به گریه کرد.
تلاوت آیاتی از سوره مبارکه رحمن توسط شهید حسین محمدی
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: قرآن شهید حسین محمدی سیدمحسن موسوی بلده شهدای قرآنی استاد موسوی بلده شهید حسین محمدی نحوه شهادت جلسه استاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۶۷۳۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شاد، اما خسته!
این بخش کوتاهی از یکی از برنامههای شبکهای فارسیزبان است که بهتازگی تعطیل شده است اما فارغ از همه پیشزمینهها و قصاوتهایمان نسبت به اهداف این شبکه و زیرسؤال بردن نهاد خانواده، واقعا تحقیقات علمی چنین نظری دارند؟ زنان بدون فرزند، زندگی شادتری نسبت به مادران دارند؟ این سؤالی است که مرور برخی از پژوهشهای علمی و گفتوگو با کارشناسان این حوزه، میتواند به آن پاسخ بدهد! «این نتایج علمی، از کدام دادههای بهدست آمده حرف میزنند؟ کدام مادران؟ در کدام مناطق؟ با کدام ساختار شخصیتی؟» این را فیروزه روستا، متخصص و مشاور سلامت مادران میگوید که تحقیقاتی اینچنینی را رد میکند و معتقد است که بدون شک، تعریف شادی در آدمهای مختلف، متفاوت است: «برخی افراد، ساختار شخصیتیشان بهگونهای است که انرژی بالایی دارند و بهطور کلی شخصیتی برای مادری کردن دارند؛ این افراد اگر مادر نباشند و مادری نکنند، غمگین خواهند بود. اما از طرف دیگر، برخی افراد استقلال بیشتری دارند، انرژیشان را از تنهایی و سکوت میگیرند و ممکن است با مادری کردن، آنچنان که باید، ارتباط برقرار نکنند.» در واقع خانم روستا میگوید که نمیتوان خوشحالی از مادر بودن یا نبودن را به همه آدمها و همه زنان ارتباط داد؛ بلکه این موضوع ارتباط مستقیمی به ویژگیهای شخصیتی آن زن دارد. پس تحقیقاتی که همه زنها یا قریب بهاتفاق آنها را در یک دسته جای میدهد و راضی یا ناراضی از مادری خود میداند، تحقیقات جامع و کاملی نیستند و نمیتوان به آنها استناد کرد.چیزی شبیه گرسنگی
آنچیزی که نمیتوان آن را پنهان و کتمان کرد، غریزه مادری است که نهفقط در وجود انسانها، بلکه در وجود حیوانها هم به شکلی ویژه وجود دارد. موضوعی که فیروزه روستا آن را به گرسنگی و نیاز به غذا خوردن تشبیه میکند: « خب بر کسی پوشیده نیست که اگر انسان از نیازهایش عبور کند و به آنها پاسخ بدهد، حالش بهتر و انسان شادتری خواهد بود.» به نظر میرسد که اگر از منظر علمی و پژوهشی هم بخواهیم تبعات خوشحالی یا ناراحتی مادر بودن را بررسی کنیم، پاسخ دادن به نیاز و غریزه مادری، باعث میشود که آن زن، فردی شادتر از کسی باشد که این غریزه را نادیده گرفته استکلیشهای است اما واقعیت دارد؛ اینکه دختران از همان دوران کودکی و در بازیهایشان هم همیشه نقش مادر را دارند؛ آنها برای بچههای کوچکتر از خودشان یا عروسکهایشان نقش مادر را ایفا میکنند. اتفاقی که البته صرفا مختص به کشور ما نیست که آن را محصول سنت و فرهنگ ایران بدانیم بلکه عروسکبازی و مادری کردن، یک بازی بینالمللی برای دخترانی در هرکجای این جهان است. موضوعی که نشاندهنده ریشه ذاتی دختران به مادر بودن و فرزند داشتن است.این ماجرا تا آنجا پیش رفته است که حتی بهزیستی هم یکی از بندهای قوانینش را به دختران مجردی اختصاص داده است که تمایل به فرزندخواندگی دارند؛ دخترانی که نیاز به مادری کردن در وجودشان ریشه دارد و حالا بههر دلیلی، شرایط ازدواج و فرزنددار شدن برایشان مهیا نشدهاست! حالا چه میشود کرد؟ بهزیستی دومین اولویت درخواستهای فرزندخواندگیاش بعد از زن و شوهری که هیچوقت صاحب بچه نشدهاند را به این دختران مجرد و سپس به زن و شوهری که بچهای دارند و تمایل دارند فرزند بعدیشان، فرزند خونی خودشان نباشد اختصاص داده است. در واقع این نیاز آنقدر جدی است که در اولویت دوم قرار گرفته است و اتفاقا خبرها و آمارهای بهدست آمده نشان میدهد که استقبال و تقاضای دختران جوان از این قانون، بیشتر از آن چیزی که پیش از این تصور میشد؛ انگار که حالشان با داشتن بچه، بهتر است!
این ظاهر نهچندان شاد!
اما چرا آنچه ما در جامعه از یک مادر میبینیم، چندان شاد و خوشحال به نظر نمیرسد؟: «واقعیت این است که انتظاری که جامعه امروز از زنان و مادران دارد، با ۴۰سال پیش فرقهایی جدی و اساسی دارد. زنان در چنین جامعهای باید زیبا و خوشاندام باشند، از منظر علمی و اجتماعی، حرفی برای گفتن داشته باشند، مادری ایدهآل باشند، از همسرشان حمایت کنند، حواسشان به پدر و مادرشان باشند، اوضاع خانه را همیشه در بهترین حالت خود نگه دارد و...خب همه اینها باعث میشود که زن، انرژی زیادی صرف کند، خسته شود و نتواند از مادری کردن که حالا به همه مسئولیتهای قبلیاش اضافه شده، آنطور که باید لذت ببرد و شاد و خوشحال به نظر برسد.» خانم روستا به «جامجم» میگوید که زنان بهواسطه مادری کردن و مادر بودن، نیاز به حمایتهای بیشتری از آنچه امروز در حال اجراست، دارند تا بتوانند دوباره خوشحالی واقعی و وجودی خودشان را ابراز کنند: «آنوقت است که میتوانیم بگوییم مادران، به سبب پاسخ به غریزهشان و از طرف دیگر بهدلیل حمایتهایی که از آنها میشود، افراد شادتری نسبت به کسانی هستند که فرزندی ندارند.» اما این حمایت چقدر عملی میشود؟ به نظر میرسد که در روزگاری که همه دولتها به سمت افزایش جمعیت میروند، لازم است که فکری به حال ارتباط عاطفی و پیوند عمیق و امنیتی که فرزند از مادرش میگیرد، بکنند. آنوقت است که اگر مادری بداند بعد از بچهدار شدن و استراحت لازم، سرکارش برمیگردد و صندلیاش برای او حفظ خواهد شد، خوشحال خواهد بود. در غیر این صورت، از مادری که همه مسئولیتها بر دوش اوست، شغلش را از دست داده، بیخوابی میکشد، خسته است و... چه انتظاری برای شاد بودن داریم؟: «در این میان فراموش نکنید که بخش قابلتوجهی از این حمایتهای لازم، از سمت پدران و همسران است که تامین میشود و زمینه را برای حال خوب مادر فراهم میکند.»
نرگسخانعلی زاده - گروه جامعه